ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﺩﻭﺭﺍﻥ
ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻣﮕﺲ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ ﺑﻬﺶ
ﻧﺦ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻢ ﺑﻌﺪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ
ﺑﺎﻟﻬﺎﺷﻮ ﻣﯿﮑﻨﺪﻡ ﻣﯿﺒﺴﺘﻤﺶ ﺍﻭﻥ ﺳﺮ ﻧﺦ, ﺑﻌﺪ ﻣﮕﺲ
ﺳﺎﻟﻤﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺑﮑﺴﻞ
ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﺒﺮﺩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ |:
ﻻﻣﺼﺐ ﺻﺤﻨﻪ ﯼ ﭘﺮﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺑﻮﺩ
.
.
.
این دخترا واسه چی اینقدر حساس شدن ؟زنگ زدم به ساناز تا اسم سارا رو شنید قطع کرد ؛ همش به خاطر این نیلوفره که حواس واسه آدم نمیذاره ، گیر داده میگه لاله کیه ؟ گفتم منظـورت لادنه ؟ اونم قهر کرد …اصن ولشون کن بابا … بذار یه زنگ بزنم به شادی چون فقط اون و مهسا و نسترن و سمیرا و شیما منو درک میکنن !
.
.
.
ﺑﯿﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ﺩﻭﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﺯ ﺩﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺱ ، ﺑﯿﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺑﺸﯿﻢ ﮐﻢ کم !
.
.
.
باید به بعضیا گفت : بیکار نشینید ، بیاید با احساسات هم بازی کنید !
.
.
.
به بعضیا باید گفت : عزیزم تو از شعورت استفاده کن اگه تموم شد من بازم برات میخرم !
.
.
.
عشق ۲ حالت داره عشق مادر به فرزند و عشق خدا به بنده
بقیه ش تاثیرات هورمونیه !
.
.
.
ﺑﻪ ﮐﺎﻓﻪ ﭼﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ
ﻧﮕﺎﻩ ﺳﻨﮕﯿﻨﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺯﺭ ﻧﺰﻥ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ۲ ﻫﻔﺘﺲ ﺍﻓﺘﺘﺎﺡ ﺷﺪﻩ !
.
.
.
یکی از پیچیده ترین آدرس دادنا
دادن آدرس به کسیه که داره پشتتو میخارونه هست :|