یادش
بخیرچقد اسکل بودم!نیم ساعت دست به سینه مینشستم تا مبصر اسمم روجزءخوبها
بنویسه!بعدم معلم میومدبدون توجه به اسم ها تخته روپاک میکرد!وچقداسکل تر
بودم که زنگ بعدی هم دست به سینه مینشستم
یادش
بخیرچقد اسکل بودم!نیم ساعت دست به سینه مینشستم تا مبصر اسمم روجزءخوبها
بنویسه!بعدم معلم میومدبدون توجه به اسم ها تخته روپاک میکرد!وچقداسکل تر
بودم که زنگ بعدی هم دست به سینه مینشستم
این یه پست متفاوته ,,,,,,,,,,,,,,
زنه شوهرش رو واسه نماز صبح بیدار کرد!
شوهره گفت: ول کن بعدا قضاش رو میخونم!
زنه گفت: ولی شرع گفته باید سر وقت بخونی
مرده گفت: ولی شرع گفته ۴ تا زن هم میتونم بگیرما
زنه گفت بخواب عزیزم خدا خیلی بخشندست :))
دختره استاتوس گذاشته: خلقت پسرا اصلاً شوخیه جالبی نبود...!
پسره اومده کامنت گذاشته: ولی خـلـقـت دخـتـرا خیلی باحال بود،
مردیم از خنده =))))
واسه قبولی دانشگاه من:بابام گوسفند و گاو و شتر از هرکدوم یدونه نذر کردمامانم یه
سفره حضرت ابوالفضل نذر کرد
آبجیم ۶تا النگو نذر کرد
مامان بزرگم ۱/۰۰۰/۰۰۰ تومن نذر کرد
و…..
هیچ دیگه دیدم دانشگاه قبول بشم کل خانواده برشکست میشیم وضربه شدید
اقتصادی میخوریم نرفتم کنکور بدم:|
من همچین بچه ایم!